من پرستویی هستم که بهار شو گم کرده واز چهره های زمستون زده میترسه چون تنهاست ....
ولی طعم خوش زندگی رو می چشم و به خدای زیبایم اعتماد دارم... .
همین!!!
ادامه...
درود بر صاحبان کرامت و فضلیت! خواب آلود طبق عادت سراغ وب را گرفتیم. دم درب چشم مان به رد پای از ارباب فضیلتی افتاد تا ردش را زدیم سر از این خانه در آوردیم که جلو چشمان مان چیزی دیگری سبز شد. شیطان را لا حول گفتیم که شاید خطای دید و یا وساوس او باشد. اما نویسنده با نام سبزه امضا کرده بود. به هر روی ما که چیزی از صاحب خانه در نیافتیم شاید ماهیت راز آلودی است که وجودش گاه در سبزه حلول می نماید و گاه تبدیل به عصاره از فضیلت می شود والله اعلم اما خانه با صفا بود و بوی بهار می داد. موفق باشید و تشکر از گشت و گذار در کوچه ما بازهم بیایید ، بی تعارف خانه خودتان است.
سهیل
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ
فکر میکردم من فقط یه دیگر تر از خودم دارم چون دیشب تو خوابم دیدمش اما قیافه اش رو ندیدم اما خودم رو ازش گدایی نکردم کنارش بودم و اون مراقبم بود توهم کنارش باش و ازش بخواه مراقبت باشه
سلام رفیق دیگرترم را لو نخواهم داد با او خواهم رفت خواهم ساخت وخواهم سوخت ودوباره عاشقتر از قبل باز خواهم گشت دوستت دارم
باران اگر خدا را به معنای واقعی دوست بداریم هیچ گاه در جیب شلوار پنهان نخواهیم شد
فعتا توی فهم واقعی وحقیقی مشکل دارم یعنی نه واقع رو میفهمم ونه غیر واقع ولی اونچه که برام اتفاق افتاده محبت دوست بوده حالا تا فهمش یه مسیر عبور در راهه
درود بر شما دوست گرامی ضمن تشکر از حضور سبزتان و تمنای تجدید حضورتان . گفتید روزی حرفای خانم " مهسا طایع " حرفای و انگیزه شما برای زندگی بوده است ولی به عقیده من ممکن است حرفای گفته شده برای شما زمانی مهم بوده ولی انگیزه و هدفی برای شما نبوده است . آیا شما تلاشی برای زنده ماندن این انگیزه در وجودتان کرده اید و حال برای احیای این حس در وجودتان تصامیمی گرفته اید اگر جواب شما مثبت باشد که البته عالی است ولی اگر جواب شما منفی باشد باید بگویم شما از غیر بلکه باید از خود بنالید هدف من در این وبلاگ بیان دردهای یک ملته ، زجرهای یک ملت رنجور و ستمدیده ، درد دل های پرستوهای مهاجر کشورمون ، آمال و آرزوهای یک کودک افغان و... فقط و فقط مردمم و وطنم و تا این وطن است و این ملت من هیچ گاه خسته و ناامید نمی شوم و می نویسم حتی اگر تنها خواننده این وب خود من باشم شما نیز دوست گرامی سعی کنید در اندیشه های خویش تجدید نظری کنید و از دریچه ئی نو به زندگی نگاه کنید زندگی زیباست ، از زیبا پسند زیبا اندیشان به زیبائی رسند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شنیده بودم بعضی ها برا عید جیبا شونو بزرگ می دوزن ولی جیب شما ای ول داره!
درود بر صاحبان کرامت و فضلیت!
خواب آلود طبق عادت سراغ وب را گرفتیم. دم درب چشم مان به رد پای از ارباب فضیلتی افتاد تا ردش را زدیم سر از این خانه در آوردیم که جلو چشمان مان چیزی دیگری سبز شد. شیطان را لا حول گفتیم که شاید خطای دید و یا وساوس او باشد. اما نویسنده با نام سبزه امضا کرده بود.
به هر روی ما که چیزی از صاحب خانه در نیافتیم شاید ماهیت راز آلودی است که وجودش گاه در سبزه حلول می نماید و گاه تبدیل به عصاره از فضیلت می شود والله اعلم اما خانه با صفا بود و بوی بهار می داد.
موفق باشید و تشکر از گشت و گذار در کوچه ما
بازهم بیایید ، بی تعارف خانه خودتان است.
خدایادوستت دارم!
سرفرازباشی
فکر میکردم من فقط یه دیگر تر از خودم دارم چون دیشب تو خوابم دیدمش اما قیافه اش رو ندیدم اما خودم رو ازش گدایی نکردم کنارش بودم و اون مراقبم بود توهم کنارش باش و ازش بخواه مراقبت باشه
سلام رفیق
دیگرترم را لو نخواهم داد
با او خواهم رفت خواهم ساخت وخواهم سوخت
ودوباره عاشقتر از قبل باز خواهم گشت
دوستت دارم
با عرض سلام
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای، باران
باران
اگر خدا را به معنای واقعی دوست بداریم هیچ گاه در جیب شلوار پنهان نخواهیم شد
فعتا توی فهم واقعی وحقیقی مشکل دارم
یعنی نه واقع رو میفهمم ونه غیر واقع
ولی اونچه که برام اتفاق افتاده محبت دوست بوده
حالا تا فهمش یه مسیر عبور در راهه
بیایید با جهان
آشتی دوستانه ای داشته باشیم
آن وقت ، کارها آسان می شود
دیگر از رنج های زندگی نمی خروشیم
و اگر دردی ریشه در جان ما گرفت ؛
بی قراری نمی کنیم
که آدم بی درد نمی بیند و
نمی داند و خوش خوشان می گذرد،
وقتی راهی به دل دوست داشته باشیم
دیگر از بال و پر شکسته مان هم شکوه
نداریم
باید با زمزمه ی درون زندگی
آشنا شد
آن وقت می شود ، ناله های دل زخمگین
را
زیر یک لبخند بی آواز
پنهان کرد
سلام
دوست عزیز اگر مطلب را کامل تا پایان مطالعه می کردید هدف از این اقدام را متوجه می شدید.اما هرچه دوستان تصور نمایند آزادند. با تشکر از نظرتان .
درود بر شما دوست گرامی
ضمن تشکر از حضور سبزتان و تمنای تجدید حضورتان .
گفتید روزی حرفای خانم " مهسا طایع " حرفای و انگیزه شما برای زندگی بوده است ولی به عقیده من ممکن است حرفای گفته شده برای شما زمانی مهم بوده ولی انگیزه و هدفی برای شما نبوده است .
آیا شما تلاشی برای زنده ماندن این انگیزه در وجودتان کرده اید
و حال برای احیای این حس در وجودتان تصامیمی گرفته اید
اگر جواب شما مثبت باشد که البته عالی است ولی اگر جواب شما منفی باشد باید بگویم شما از غیر بلکه باید از خود بنالید
هدف من در این وبلاگ بیان دردهای یک ملته ، زجرهای یک ملت رنجور و ستمدیده ، درد دل های پرستوهای مهاجر کشورمون ، آمال و آرزوهای یک کودک افغان و...
فقط و فقط مردمم و وطنم و تا این وطن است و این ملت من هیچ گاه خسته و ناامید نمی شوم و می نویسم حتی اگر تنها خواننده این وب خود من باشم
شما نیز دوست گرامی سعی کنید در اندیشه های خویش تجدید نظری کنید و از دریچه ئی نو به زندگی نگاه کنید
زندگی زیباست ، از زیبا پسند
زیبا اندیشان به زیبائی رسند