-
بعثت
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 17:01
بعثت النبی گرامی باد.
-
بازی
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 11:51
دولا دولا آمدم سقف این بازی چقدرکوتاه است.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 15:00
دیگه نمی خوام فکر بکنم
-
توقف
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 13:06
توقف نمیکنم چرا که سکون برابر است با فساد
-
باور
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 13:05
بجای اینهمه تردید انکارم کن چرا که در پس دروازه ی انکار باور خسبیده است. شاید با این کار به یاد آوری که از روی کدام پله عبور کرده ای.
-
تردید های تو
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 13:04
ذهنم مسموم به تردید های تو شده اند. مرغ عشق دیگر نمی خواند. یا انکار کن تا که اوج گیرم. یا باور تا فرود آیم
-
exist سمفونی
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 13:03
تردید ها همان کفهای باطل اند که روی امواج باور exist سمفونی می نوازند.
-
آدم
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 09:30
آدم اینجاست آدم آرام خوابیده آدم آدم میکشد آدم آدم میسازد آدم آدم میشود من آدمم آدم
-
وطن
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 20:42
موندم که نسل بعدی دنیا با چه جور افغانهایی مواجه خواهند شد آخه تو این مملکت فساد داره بیداد میکنه نسل کنونی افغان در این فساد دارند رشد میکنند میترسم اینجا بهشت مفسدای عالم بشه. که شده و البته منم یکی از اون نسلی هستم که داره بزرگ میشه نمیدونم با مردم دنیا چه خواهم کرد ولی پیداست که مردم دنیا دارند با من چه میکنند.
-
بی تو
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 22:06
۱- به تمام اضطرابم خندیدی و من با تمام اضطرابم ماندم تو درمانده ترازمن بودی تو مرا نفهمیدی . ۲- نیازم در عشوه نگاهت ناتمام ماند سبک سرتراز عشق تو بودم نیاز را می فهمیدم و تو مرا ندیده می انگاشتی . ۳- امروز به تک تک واژه ها تکیه کردم تا تو را بسرایم بخوانم و بدانم . ۴- ماندم که چرا تو ؟ دیدم که تورا طلبیده بودم و تو...
-
د ل م
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 13:14
این روزها دلم برای وطن بسیار گرفته است.
-
sms
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 14:25
۱- تمام شدی برایم همچون سیبی سرخ عطشی کاذب بودی . ومن اینک بهبود یافته ام. ۲- تبسم تکرار مخواه چرا که تمام نشدنی هستیم هم تو ٬هم من هم را عبور کرده ایم. ۳- و در این عبور به خود رسیده ایم بسیار ساده ٬عمیق. و برای بزرگ شدن همین کافیست. ۴- دیگر نه تو مرا کفایت می کنی و نه من به تو بسنده خواهم کرد. اینبار انگور می خواهم....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مهرماه سال 1389 23:10
باز هم کمی بی تو با تو سخن گفتم ؛ در ساکت ترین گوشه تنهاییم دورتر از نزدیک ترین دیروز. و تو باز هم کمی بی من با من سخن گفتی؛ این بار هم از سردی آن گوشه تنهایی! از داغی دستان تب دارم در دستت... .
-
سوژه
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 11:43
تا وقتی یه سوژه ای ٬همه یه جورایی هواتو دارن ! نه!چی میگم؟! یه جورایی از شدت فضولی میمیرن ! می خوان مث بعضی سریالهای دنباله دار٬دنبالت کنن تا ببینن آخرش چی میشه؟! خلاصه اینکه میخوان آخر شو بدونن و خلاص! تازه وقتی آخرشو میفهمند مثل تلویزیون صفحه شو می بندن و End.
-
مهمان آفتاب
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 12:20
امروز مرا استقبال آفتاب طلوع کرد خود در اوج نشسته و من مهمان خانه اش ! و منم سر خوش از گرمای لبخند بی بهانه اش!
-
خاطره
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 13:39
یک دیوار احساسم پشت این زندان خاطره
-
سبزه
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 15:13
منم برگشتم از همه ی دوستان برای تبریک تولد حسنای گلم تشکر میکنم.
-
جلوه عشق
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 17:26
امروز دوباره عشق جلوه خویش را نشانم داد و احساس حقارت در برابر این بی همتا مرا شکست و زره های وجودم از هم پاشید! وای خدای جان!!! اگر نبودی...!
-
یه روز قبل از پست قبلیم
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 10:13
حسنا متولد شد٫ خواهر کوچولوی سبزه رو میگم٫ حسنا جان خوش آمدی ! قدمش سبز باد سبزه ی عزیز!!
-
عقلم دلایل دلم را نمی فهمد
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 12:51
عقلم دلایل دلم را نمی فهمد! ومن تنها تر از همیشه٬ در گیر تر از ابهام های هر روزم فرق گریه های پروانه را نمی فهمم. عقلم دلایل دلم رانمی فهمد! ومن خسته تر از همشه٬ خسته ام!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 14:44
به بهانه ی بودنم دلم جایی دیگر جامانده است. دوستان دوستان
-
مردم
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1389 10:34
ودلم در پی بهانه ای برای گفتگوست. نه دیگر رسما عاشق شده ام. مردم هدایتم کنید.
-
بیچاره کنم.
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 12:49
می خواهم بمانم ببینم وبدانم. دل به روئیاهای خیس آبهای جاری بسپارم. وهر جا که نامی از عشق است را بر چینم. می خواهم عاشق عشق شوم وعشق را بیچاره کنم.
-
امروز دانستم.
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 09:26
تکه ای از پازل ایمانم نبود. و آن تکه ی افتاده تو بودی.
-
تمنا
شنبه 15 خردادماه سال 1389 19:24
قبله ام کمی مایل به توست ودستان احساسم در تمنایت٬ پس چرا بی پاسخ مانده ای مرا؟!
-
رفیق ٬گریه های من
شنبه 15 خردادماه سال 1389 12:50
می دانی چه چیز ترا با او متمایز میکند؟ بعد از همیشه اشکهایم را روی شانه های تو ولبخندهایم را در نگاه او می ریزم.
-
سخاوت سکوت
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 12:30
گر خواستی مرا همدلی کنی مگذار بیازاردم لکنت نگاه با سخاوت سکوتت نزد من درا
-
فراموشم کن
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 09:34
قبل از اینکه بشم یه عادت زشت . مث یه اتفاق قشنگ فراموشم کن.
-
عیسی
جمعه 7 خردادماه سال 1389 19:41
وای عیسی یهود ترا زنا زاده می داند. وعیسویان به تو مقام اله داده اند. اما خدایت ترا پسر بانوی باکره و رسول خویش می داند.
-
لحظه ی عبور
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 14:00
کاش خنده هایمان پر نشاط و شور بود کاش نگاهمان عاری از غرور بود! اندکی درنگ؛فرصتی دگر نمانده است کاش لحظه هایمان کمی صبور بود! مدید مدتی است با کسی سخن نگفته ام کاش لا اقل پرنده ای سنگ صبور بود! وقتی از کنار من می کنی گذر عاشقانه تر برو کاش در دلم فقط حسرت لحظه ی عبور بود...!